۸.

ساخت وبلاگ
پریروز رفتم خونه مامانم. خیلی خوب بود تا شب اونجا بودم مجتبی هم اومد. خونه هاشو جارو زدمو تمیزكاری كردم. با هم رفتیم بازار چیز میز خریدیم. چند كیلو سیب خریدیم با هم پوست كندیم برای خشك كردنش ( دو هفته پیش سیب ورقه ورقه كردم خشك كردم خیلی خوشمزه شد مامانمم گفت میخواد برای خودش خشك كنه). چند كیلو قرمه سبزی خریدم و همونجا خونه مامان پاك كردیمو شستمو .بسته بندی كردم. كرفس همینطور... خلاصه هم بهم خوش گذشت هم كارامو پیش بردم. یه ماه بود نرفته بودم خونه مامانم چون خونه نبود و همش میرفت بیمارستان.... مریض داشتن خیلی سخته. هر روز بیمارستان رفتن و دیدن اینكه عزیزت هنوز بعد یك ماه هیچ تكونی نمیخوره سخته.... خدایا خودت درستش كن...

»» دیشب از همون قرمه سبزی ها كه خریدم درست كردم.... مثل همیشه خیلی خوشمزه شده بود. یه بار برای پسر كوچولوی همسایه بغلیمون برنج و قرمه سبزی داده بودم مامانش تعریف قرمه سبزی مو به همه همسایه ها گفته بود :)

»» كاش خواهرم ایران بود ، مشهد بود ، حتی اگه خونه شم دور میبود به من اشكال نداشت.... الان میرفتم خونه ش با یاسمین و نازنینش بازی میكردم. چقدر بده از هم دوریم....

۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 102 تاريخ : دوشنبه 1 بهمن 1397 ساعت: 2:21