٢٨۵.

ساخت وبلاگ

صبح زود، بسته ی پستی م رسید و من با دیدن کرم مرطوب کننده، فوم شستشوی صورت و اسکرابم بسی خوشحال شدم و بلافاصله ازشون استفاده کردم.

در ادامه تصمیم دیروزم، بعد از خوردن صبحانه، شروع کردم ب تمیزکاری داخل کابینت ها، در حد خونه تکونی سال نو! ... تا همین آخر شب داخل کابینت ها اساسی تمیز شد و تا تونستم از وایتکس استفاده کردم :) حالا همه چیز مرتب و خیلی تمیز سر جاشه :) فقط مونده تمیزکردن درِ کابینت ها و البته خیلی کارهای دیگه ؛)

محمدرضا با صندلیش اومد توی آشپزخونه و انگشت مبارکش رو زد توی تشتی که پر از آب وایتکس بود!... و من بلند گفتم... نــــه!! همون لحظه ترسید و انگشتش رو توی دهنش کرد :‌| و شرایط رو سخت تر کرد :)) و من فقط تونستم انگشتش رو بشورم :)

ظهر دختر همسایه اومد خونه مون... از مدرسه ش اومده بود. گفت خاله زنگ بزن به مامانم ببین کجاست خونه نیست... زنگ زدم فهمیدم بیمارستانه بنا به دلیلی و تا شب خونه نمیاد... اومد یه کم با بچه هام بازی کرد، از کیکی که درست کرده بودم خورد و رفت...شام برنج و مرغ گذاشتم، سالادم درست کردم... گفتم مامانش نیست گشنه نمونه دختر همسایه ، براش از غذا و سالاد بردم... خوشحال شد :)

فردا هم برم خونه مامانم، هم برم خونه خیاط، ببینم کت سبز یلدایی مو چطوری دوخته :)

»» هر روز دارم مصمم تر میشم که دوباره برم سمت خیاطی و میدونم خیاطی کردن با بچه خیلی سخت تره.. ولی اگه خدا توانشو بهم بده، میتونم.

۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 24 تاريخ : شنبه 25 آذر 1402 ساعت: 20:55