٢٨٩.

ساخت وبلاگ

کادو روز مرد چیزی به ذهنم نرسید برای بابای بچه ها بخرم چون همه چی داره... به فکرم رسید که چون خیلی شکمویه، غذای خوب بپزم و اینطوری تحویلش بگیرم:) سوپ، فرنی و ژله، برنج و خورشت، سالاد و یه کیک ساده درست کردم.

خونه ها تمیز و مرتبه... من و بچه ها هم لباس خوشکل پوشیدیم و به خودمون رسیدیم :)

میدونم که مرد بودن توی این روزگار خیلی سخت شده، برای یکی مثل بابای بچه ها سخت تر... ازش ممنونم که هوای ما رو داره :) و همه تلاشش رو میکنه.

خبر دیگه اینکه بالاخره تصمیمم رو گرفتم و خیاطی رو شروع کردم. یه پارچه کرپ حریر زیبا دیدم، خریدمش و یه شومیز برای خودم دوختم. وای که چقد با شلوار مشکی خط اتودارم قشنگ میگفت بهم :) سردوز و جادکمه رو دادم بیرون برام زدن... این شومیزو با چرخای مشکی قدیمی دوختم...

و اینکه چند روزی هم از روزه های قرضی مو گرفتم، ایشالا فردا هم میخوام روزه بگیرم... تقریبا دو ماه دیگه روزه قرضی دارم:|

داشتم فرنی درست میکردم، پسر اولی خواست کمکم کنه اومد کنارم و روی صندلی بزرگه وایستاد. دیدم قدش از من بلندتر شده :) بهش گفتم یعنی میشه روزی رو ببینم که بدون صندلی قدت از من بلندتر شده باشه؟ :)

»» چند نفر از دوستای عزیز سراغمو گرفتن، گفتم اعلام حضور کنم :)

۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:26