١٩٢.

ساخت وبلاگ

محمدرضا داره ٨ ماهه میشه و چند روزه که کاملا چهار دست وپا میکنه. ازین ور خونه تندتند میره اون ور خونه... با مهدی همش بازی میکنه و میخنده. البته بعضی وقتا هم مهدی اونو میزنه یا اسباب بازی رو از دستش میکشه که صداش درمیاد و شروع میکنه به گریه کردن... خدا کنه این دو تا دندون کوچولوش هم دربیاد و راحت بشه. بیچاره همش تب میکنه و مجبورم استامینوفن بدم بهش..

مهدی هم که خدا میدونه چقد شیطونی میکنه و حرص منو درمیاره. الان ک محمدرضا هم دست و پا درآورده، برای خرابکاریاش همدست جور کرده. دوتایی میرن سمت جاکفشی و تموم کفشا رو بهم میریزن یا دوتایی میان آشپزخونه و وسایل داخل کابینت و برمیدارن و بهم میزنن و به حساب بازی میکنن. مهدی کمی حساس تر شده، الان چند شبه موقع خواب گریه میکنه که اونو توی گهواره محمدرضا خواب کنیم.بیچاره مجتبی هر چی بهانه میاره که نمیشه و خرابه و... بازم حریفش نمیشه و مجبوره توی اتاق مهدی کنار گهواره بخوابه، مهدی هم توی گهواره محمدرضا!  از کالسکه و روروئک و کریر هم که بیچاره محمدرضا اصلا استفاده نکرده، مهدی نمیذاره و خودش صاحب میشه :) ولی بعضی روزها بعدازظهر هر دوتا شونو میذارم توی کالسکه و توی کوچه ی خونه مون یه دوری میدمشون. مهدی محکم محمدرضا رو توی بغلش میگیره ک نیفته. 

»» خلاصه که عالمی دارم این روزا. هم به شدت سخته و هم به شدت شیرین و دوست داشتنی. 

»» خدایا گرفتاری همه بنده هاتو حل کن، گرفتاری و حاجت من رو از آخر... الهی آمین. 

۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 91 تاريخ : شنبه 25 تير 1401 ساعت: 18:50