٩٧.

ساخت وبلاگ

»» یه پیرهن مشکی قشنگ از پارسال داشتم که برام تنگ شده بود و آستین نداشت. جای دوختش رو باز کردم و برام اندازه شد،به اندازه قد آستین هم رفتم تور کشی مشکی خریدم و برش زدم و به پیرهنم وصل کردم و آستین دار شد:) همینو روز آخر روضه فامیلمون پوشیدم، خیلی هم خوب شده بود... سر آستینش رو هم کش دادم و آستین مچی شد ؛ )

»» هر جا روضه میرم بهم نمیچسبه. اصلا خوب سخنرانی و روضه نمیخونن. بی صبرانه منتظرم این هفته حاج عموم از کانادا برگرده و توی روضه های خونه مامانم، روضه بخونه... اصلا یه جور خاصیه، صدای دلنشینی داره، تا شروع میکنه به روضه بی اختیار اشک آدم درمیاد. بیخود نیست برای تبلیغ توی کشورای اروپایی خواستنش و حرم امام رضا سخنرانی میکنه...خدا حفظش کنه برامون:))

»»دیروز برای اولین بار، مجتبی نرفت سرکارش. تصمیمای جدیدی داشت برای کارش و نظر منو میخواست. از صبح که از خواب بیدار شدیم تا شب حرفمون در مورد کار مجتبی بود و سبک سنگین میکردیم و ایده میدادم بهش... دلم میسوزه براش وقتی کلافگی شو میبینم :( دو سه ماه دیگه کمی شرایط سخت میشه. قرارداد کاری مجتبی تموم میشه و اگه خونه رو هم بهمون نده باید بریم دنبال خونه و بعدشم اثاث کشی. انجام دو تا کار بزرگ توی یه ماه سخته...ولی من امید دارم که حداقل خونه رو تمدید میکنیم. اگرم کار به اثاث کشی رسید، ناراحت نمیشم... خدا کمکمون میکنه مثل همیشه:)

»» من میگم دختر باشه، مجتبی میگه پسر... ولی باز هر دومون منصرف میشیم و میگیم فقط سالم باشه. دو سه روز دیگه باید برم دکتر ولی بعید میدونم به این زودیا مشخص بشه چیه. 

۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 81 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 14:51