١٠٢.

ساخت وبلاگ

هفته ای که گذشت قرار بود برم دکتر برای چکاپ سلامت بچه و جنسیت ولی چون تعطیلی بود نشد برم، روزیم که رفتم، دکتر نیومده بود اون روز، به همین دلیل افتاد برای هفته ی پیش رو. چندتا از فامیلا و دوستام با هم شرط بندی کردن سر جنسیت بچه ولی برای خودم اصلا مهم نیست که چی باشه... حتی یه ذره...فقط میخوام صحیح و سالم باشه. خلاصه که به امید خدا فردا جواب خیلی ها رو باید بدم چون میدونم زنگ میزنن و میپرسن:) 

پریشب همسایه ها داشتن دور همدیگه زعفرون پاک میکردن، منم یه سر رفتم جاشون، یکی از همسایه ها هم که خیلی اهل قلیونه، با قلیونش اومد... بعد چند دقیقه که بوش اذیتم کرد، اجازه گرفتم و رفتم خونه خودم. بعد چند دقیقه صدای جیغ همسایه ها رو شنیدم...  همسایه ای که قلیون می‌کشیده بوی زعفرون براش ضرر داشته و حالش بد شده بود و تشنج کرده بود و نزدیک بود خفه بشه:( حال همه مون گرفته شد و به اورژانس زنگ زدیم و به شوهرش که بیان ببرنش دکتر... و خدا رو شکر خطر گذشت و حالش بهتر شد. خلاصه که دوباره باهمدیگه گفتیم و خندیدیم و هر کی رفت خونه خودش... واقعا قلیون چیز خوبی نیست... سرشار از ضرره... اونم روزی سه وعده 8|

دیروز بعد از ظهر یک کیلو گل زعفرون برای مامانم و دو کیلو برای مادرشوهرم سفارش دادم و رفتم گرفتم. قیمتش خیلی خوب بود و انصافا گلش عالی بود. کیلویی 55 هزار... یک کیلوی مامان رو باهاش کمک کردم تا تموم شد، کمی هم از زعفرونای همسایه رو پاک کردم. شب هم، زعفرونای مادرشوهرمو با شوهرم بردیم خونه شون و تا ساعت11شب داشتیم بهش کمک میکردیم گلها پاک بشه. مادر شوهرم خیلی خیلی ازم تشکر کرد که زعفرون خوب و ارزون براش گرفتم و باهاش پاک کردم... ایشالا به سلامتی از زعفروناش استفاده کنه:))

»» ناراحتم امروز... برای یکی از فامیلامون که بعد سه چهار ماه عقد کارشون به طلاق رسیده، واقعا بهم شوک وارد شد شنیدم، خیلی دوست دارم با دختره صحبت کنم و راضیش کنم توی زندگیش بمونه. زن و مرد باید بسازن با همدیگه... یادم میاد از زندگی خودم که چقدر با مجتبی سازش کردم تا شد این مجتبی امروز. واقعا چرا جوونا انقدر زود تصمیم میگیرن برا زندگیشون و زود همه چی رو میخوان تموم کنن؟! چرا همه چیزای خوب رو بدون تلاش و زحمت میخوان به دست بیارن؟! 

۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 91 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 14:51