١٣٩.

امسال اولین سالیه که توی روز مادر، مادر هستم. اولین سالیه که یه فرشته کوچولو توی خونه مون هست. اولین سالیه که یکی بهم میگه ماما،ماما،مان:)) اونم با اون صدای دلنشینش... خدا رو هزار مرتبه شکر کنم بازم کمه... وجود محمد مهدی پر از شادیه برامون. وقتی مجتبی از سرکار میاد، تا کلیدو میندازه داخل در، مهدی میفهمه و به سرعت خودش رو میرسونه جلوی در. تا باباشو میبینه انقد ذوق میکنه که خدا میدونه. مجتبی هم با این صحنه هرچی غم و غصه و گرفتاری داشته باشه یادش میره و پسرشو بغل میگیره. از همه دنیا همین دلخوشی به ظاهر کوچیک برام کافیه... خداروشکر که مادر شدم...

»» این روز رو به همه خانما و مادرای گل تبریک میگم و دعا میکنم هر کس در آرزو و انتظار مادرشدن هست، خدا بهش فرزند پاک و سالم عطا کنه.