۴۴.

ساخت وبلاگ

كم كم داره لحظات باهم بودنمون تموم میشه. دختر بزرگ خواهرم كه با مادرشوهر خواهرم رفت چون دو ماه از مدرسه ش عقب افتاده بود. پدر و مادرمم نهایتا باید تا چهار روز دیگه از ایران خارج بشن یعنی پنجشنبه این هفته. ولی هنوزم پاسپورت خواهرم نیامده ..... صاحبخونه كه مامانم باشه داره میره، خواهرم هنوز پاسپورتش نیومده!!! نمیدونم این ملت دارن چیكار میكنن كه یك تمدید پاسپورت كه نهایتا ده روز طول میكشه ، هنوز بعد دوماه و خرده ای تمدید نشده و پاسپورتش رو ندادن!!!. تازه پسرش هم كه تازه دنیا اومده باید مدركی داشته باشه تا بتونه از ایران خارج شه.... خلاصه كه دردسر زیاده. از طرفی داداشم موقع امتحانات دانشگاهشه و نمیره با مامان، ماه رمضونم كه هست. باید بیاد خونه ما افطار كنه ولی فكر نمیكنم خونه ما بخوابه دوست نداره.... خلاصه هنوز یك ماهی مونده تااین شرایط بحرانی به اتمام برسه.ان شالله بخیر بگذره .... دلم میگیره نه مادر پدرم باشن، نه خواهرم نه بچه هاش.... خیلی این ۴_۵ماه بهم خوش گذشته بود. 

»» ماشالله پسر خواهرم خیلی ناز و خوشكله.... خیلی آرومه و اصلا مامانشو اذیت نمیكنه. ولی دختركوچیكش خیلی اذیت میكنه. هنوز دو سالش نشده. همش میره داداشش رو میزنه و پاهاشو میكشه و با كله ش محكم میزنه به كله داداشش :)  این روزا همه مراقب حملات و پدافندهای دختر كوچیكشیم :)) 

»» خیلی خواهرم رو دوست دارم... كاش منم مثل خیلی ها كه خواهرشون كنارشونه،خواهرم اینجا میبود.... میرفتم خونه ش، اون میومد خونه من.... امان از این روزگار نا رفیق!

۱۹....
ما را در سایت ۱۹. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sarzamin-e-maryam بازدید : 103 تاريخ : يکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت: 7:28